حمله به طهماسب؛ قطعه بعدی پازل مارپیچ سکوت
تاریخ انتشار: ۴ دی ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۳۶۷۱۵۳
صدایی زیبا و خاطرهساز خاموش شد اما صداهای عجیبی پس از خاموشی این صدا بلند شدند.
به گزارش ایسنا روزنامه همشهری نوشت، با درگذشت ناصر طهماسب که بحق یک دوبلور مشهور و محبوب بین مردم بود برخی به بهانه بعضی از آثار او، ماشین حمله مجازی را روشن کرده به این هنرمند تازهگذشته تاختند. این اقدام شبهپروژهای بهنظر چندین وجه دارد که شایسته است هریک بهطور مجزا مورد بررسی قرار گیرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اول: در شرایطی که اقشار مختلف جامعه از بازاری و دانشگاهی تا دانشآموز و بازنشسته با دوبلههای طهماسب خاطرههای فراوانی دارند و پس از شنیدن خبر درگذشت او دستکم به یاد یکی از نقشهایی که او دوبله کرده و فیلمی را برای آنها دیدنیتر کرده، آه از نهادشان بلند شده، چرا برخی بیتوجه به مسخره بودن ادعایشان گفتند که ما صدای طهماسب را اصلا دوست نداشتیم؟ چطور میشود کسی خود را عضوی از جامعه فرهنگی و هنری ایران بداند اما آشکارا نیتها و قرضهای سیاسی را در صدر حرفهایش قرار دهد و صدایی همهپسند را دوستداشتنی نداند؟ آیا این ادعا با رویکرد همیشگی این افراد که حساب هنر و سیاست را از هم جدا کنید، سازگاری دارد؟
دوم: در نکته بعدی باید نیت این جریان ضدمردمی در تاختن به امثال ناصر طهماسب و پروانه معصومی را جستوجو کرد. بهنظر میرسد این جریان در پی انتقامگیری از روزگاری است که امثال طهماسب و معصومی در سمت دیگری از زمین بازی آنها ایستادهاند و با بعضی فراخوانهای اعتصاب همراهی نکردهاند و سعی داشتهاند آزادانه به آنچه عقیده دارند عمل کنند. حال سؤال اینجاست که اگر هنرمندی بخواهد آزادانه مطابق عقاید خود و پیشنهادهایی که روی میز دارد گزینههای دلخواه خود را انتخاب کند، بعدا و حتی در روزگار پس از مرگ هم باید پاسخگوی دیگران باشد؟ مخالفت با این آزادی در کجای قاموس کار حرفهای قرار میگیرد؟
سوم: اما بهنظر در نیات حمله به طهماسبها و معصومیها باید ردپایی از ماجرای مارپیچ سکوت را هم جستوجو کرد. همان موردی که چندی پیش الهامحمیدی در یکی از پستهای خود در صفحه مجازیاش به آن اشاره کرد و نوشت: «عده زیادی هستند که سازماندهی شده میان زیر پستهای من و همکارانم و یا دیگر چهرههای شناخته شده با هجمه سنگین کامنتی سعی دارن که جلوی حقگویی ماهارو بگیرن هدفشونم اینه که مارو اسیر مارپیچ سکوت کنن.»
این جریانی که هم الهام حمیدی از آن گفته و هم لیندا کیانی و البته متین ستوده از آن یاد کردهاند، با حمله به امثال طهماسب و معصومی قصد دارد به هنرمندان در قید حیات هم پیامی صادر کند که، اگر روزی و در بزنگاهی سمت ما نبودید و قصد داشتید در سمت دیگر زمین و سوی مردم و کشور بایستید از دست حملات رسانهای ما در امان نخواهید بود و به مرده و حتی زنده شما رحم نخواهیم کرد.
چهارم: در چنین شرایطی و در این تلاش مذبوحانه برای مصادره به مطلوب تفکرات هنرمندان باید درود فرستاد به روح آنانی که سعی کردند آزادانه پای عقاید خود بایستند.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: دوبلور پیشکسوت ایرج طهماسب رژیم صهیونیستی مقام معظم رهبری رژيم صهيونيستی فلسطين
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۳۶۷۱۵۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
وقتی هممیهن اجازه ندارد مستقل از رسانههای MI۶ و موساد باشد
روزنامه زنجیرهای هممیهن، بر مبنای اقدام جاعلانه و دروغسازی شبکه دولتی انگلیس، مدعی شد نظام متهم است!
به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: این روزنامه در سرمقالهای با عنوان متهم کیست؟ به بازنشر فضاسازی جاعلانه شبکه وابسته یه سرویس جاسوسی انگلیس پرداخت و با «گزارش خواندن» آن نوشت: «سایت جهانی BBC روز سهشنبه گزارشی را درباره بازداشت تا مرگ نیکا شاکرمی منتشر کرد. این گزارش مدعی بود که وی در جریان بازداشت و در روزهای ابتدائی اعتراضات شهریور ۱۴۰۱ بازداشت و در حین انتقال به زندان کشته شده و جسدش را زیر پل اتوبان رها کردهاند. گزارش مدعی است که این موارد از یک پرونده رسمی داخلی استخراج شده است. بیبیسی نیز به احتمال ساختگیبودن حداقل بخشهایی از گزارش نیز اشاره کرده، ولی دقت در اجزای سند منتشره نشان میدهد که ایرادات خیلی بیش از آن است که خودشان اذعان کردهاند. هم از جهت ادبیات و ظاهر اسناد و هم از نظر عدم انطباق آن با اطلاعات قطعی منتشرشده قبلی. روزنامه هممیهن در اینباره سکوت کرد، هرچند به لحاظ حرفهای باید به اخبار مهم از جمله این مورد میپرداخت.
در ادامه از سوی دادستانی تهران علیه برخی از روزنامهنگاران و فعالان رسانهای که در فضای مجازی به این موضوع پرداخته بودند، اعلام جرم شد و انتظار میرود که احضار شوند، زیرا مطابق نظر دادستانی تهران آنان: «با استناد به گزارش جعلی و پر از اشتباه بیبیسی، با همراهی گروههای ضدانقلاب اقدام به انتشار مطالب کذب در رابطه با پرونده نیکا شاکرمی کرده بودند.»
طی دو هفته گذشته نیز برخی افراد درخصوص مطالبی که درباره اسرائیل یا پاسخ نظامی ایران نوشته بودند، احضار شدند. ظاهراً قرار است سیاست جدیدی در مقابل فعالان توئیتری و روزنامهنگاران به اجرا درآید؛ سیاستی که متهمان اصلی آن، جای مدعیان نشستهاند. واقعیت این است که درک و تفسیر رسمی از «حقیقت» در جامعه ما واجد اعتبار نیست. به عبارت دیگر ساختار رسمی معتقد است که «حقیقت» آن چیزی است که ما میگوییم. حتی بالاتر از این، چنین برداشت میشود که اگر در موضوعی هم به حقیقت اشاره نکنند کسی نمیتواند هر موضوعی را که خواست دنبال کشف و بیان حقیقت آن باشد. چهبسا پیگیری هم موجب مسئولیت شود. مسئله این است که از نظر حرفهای گزارش بیبیسی جهانی درباره نیکا شاکرمی اشکالات گوناگونی دارد که آن را از اعتبار تهی میکند. ولی پرسش این است که چرا اساساً چنین گزارشهایی از رسانههای خارجی شنیده میشود؟
کدام روزنامهنگار در داخل کشور مجاز به پیگیری ماجرای نیکا یا هر کس دیگری بود؟ اینکه پلیس و دستگاه قضائی یکسویه بگویند که چنین است و چنان بود و رسیدگی قضائی شد و پس حقیقت آشکار شد، کافی نیست. اگر آنچه که میگویند حقیقت است، چرا دیگران را در کشف و اعلام این حقیقت مشارکت نمیدهند؟ بهعلاوه موارد مهمی در نقض این ادعاهای رسمی وجود دارد که موجب بیاعتمادی به ادعاهای رسمی میشود. فرض کنید چنین گزارشهایی کاملاً خیالی و ساختگی است. آیا سکوت ما در برابر آن یا علیه آن کمکی به ساختار برای فهم مردم از حقیقت میکند؟ اگر ما بگوییم که این گزارش ساختگی است مخاطب خواهد گفت؛ خیلی ممنون و زحمت کشیدید. ولی مگر شما در زمان وقوع این حادثه توانستید گزارشی تهیه کنید که الان خودتان را نخود این آش کردهاید؟ مردم خواهند گفت چرا همان زمان گزارش خبری ندادید که افکار عمومی بینیاز از گزارشهای رسانههای فرامرزی شود؟ اگر سکوت کنیم همه خواهند گفت معلومه که اجازه تایید گزارش بیبیسی جهانی را ندارند در نتیجه ترسیده و سکوت کردهاند.
روشن است که هر دو این رفتار، نتیجه معکوسی از جهت اهداف ساختار رسمی دارد. این وضعیت معلول سیاستهای نادرست اطلاعرسانی در کشور است که یکی از پایههای آن دادسراها هستند. آنان از چیزی مینالند که خودشان نیز در ایجادش نقش دارند. آنان در بازیای وارد میشوند که از پیش باختهاند».
فضاسازی روزنامه هممیهن و ضریب دادن به سناریوی بیبیسی در قالب تخطئه نظام اطلاعرسانی داخلی در حالی است که روزنامه مذکور در فتنه و آشوب پاییز ۱۴۰۱ در هماهنگی کامل با شبکه صهیونیستی اینترنشنال و شبکه بیبیسی قرار داشت. آشوبی که علناً دنباله تجزیهطلبی و ویرانیطلبی بود و تدریجاً با گذشت زمان معلوم شد که طراحی صهیونیستی- انگلیسی- آمریکایی پشتسر آن بوده است.
در موضوع نیکا شاکرمی نیز، مادر وی و همسایگان ساختمانی که نامبرده در آن خودکشی کرده، گزارش کاملی با جزئیات در همان زمان عنوان کردند منتها طبیعتاً این روشنگری بابطبع نشریات زنجیرهای همسو با بیبیسی و اینترنشنال نبود.